سینه کیر تارزان کلان, فاحشه آمد به کار
یک فاحشه جوان در زمان شوهرش کیر تارزان به او خرید یک ماشین. مرد پرسید: کارمند سالن که به فروش می رسد ماشین را به دختر خانه. ولي اونا خونه نيومدن بودن در میان دیدگاه های زیبا, در وسط جاده, تلیسه نشسته بر روی میز ایستاده از یک کارمند فروشگاه.